برگزاری روز نظامی در روسیه و افتتاح پنجره ارمنستان در ایران


غلامرضا امیرخانی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از گسترش تعاملات فرهنگی با کشورهای منطقه خبر داد و گفت: چندی پیش پنجره پاکستان و ازبکستان را به همین منظور در کتابخانه ملی افتتاح کردیم. قرار است این قبیل اقدامات در راستای تقویت تعاملات فرهنگی میان ایران با کشورهای منطقه افزایش یابد.

وی ادامه داد: پس از افتتاح پنجره ازبکستان در کتابخانه ملی، آثار و منابعی از ماوراءالنهر، ازبکستان و آسیای میانه به نمایش درآمد که در آن منابع خطی نفیسی وجود دارد. از سوی دیگر، قرار است مرکز تمدن اسلامی در ساختمان جدیدی در تاشکند، پایتخت ازبکستان، افتتاح شود که زبان فارسی و مطالعات ایران‌شناسی نیز پایگاهی در این مرکز خواهد داشت تا مرکزی باشد برای علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ دو کشور. 

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی از افتتاح پنجره ارمنستان در این کتابخانه در آینده نزدیک خبر داد و اضافه کرد: در همین راستا قرار است تفاهم‌نامه‌ همکاری درباره نسخ خطی میان دو کشور به امضا برسد. 

امیرخانی همچنین از برگزاری روز نظامی در روسیه خبر داد و گفت: چندی پیش روز بزرگداشت پوشکین، شاعر و نویسنده نامدار روسیه، با حضور جمعی از نویسندگان و اساتید دو کشور در کتابخانه ملی برگزار شد. در همین راستا قرار است روز نظامی، شاعر نامدار ایرانی و خالق “پنجره گنج” در آبان‌ماه در روسیه برگزار شود.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

سامانه فارسی آموز دهخدا رونمایی شد


به گزارش خبرگزاری مهر، سامانه فارسی آموز دهخدا در مراسمی در سالن شهید سلیمانی دانشگاه تهران رونمایی شد.

سیدحسین حسینی سرپرست دانشگاه تهران در این مراسم، ضمن اشاره به اهمیت این طرح در آموزش و گسترش زبان فارسی، راه‌اندازی این سامانه را گام مهمی در راستای تحقق اهداف علمی و آموزشی دانشگاه تهران در عرصه ملی و بین‌المللی دانست.

محمود بی‌جن‌خان ناظر علمی طرح و رئیس مؤسسه لغت‌نامه دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران، نیز در بخش دیگری از این مراسم، در معرفی این سامانه نرم‌افزاری گفت: سامانه آموزش زبان فارسی برای یادگیری الفبا و مهارت‌های چهارگانه خواندن، شنیدن، نوشتن و گفت‌وگو تحت وب با امکان آموزشی غیرهم‌زمان یا ترکیبی تهیه شده است. این سامانه شامل ۹۴۴۵ محتوای متنی، صوتی، تصویری، ویدئویی و پویانمایی است و دوره آموزشی آن در قالب ۴۷ درس الکترونیکی معادل ۷۲۰ ساعت حضوری ارائه شده است.

وی درباره فرایند تولید محتوای دروس الکترونیکی برای این سامانه گفت: این محتوای آموزشی توسط ۳۶ نفر طی ۳۰ ماه، با حجم کار معادل ۹۵۰۰ نفر-ساعت به بهره‌برداری رسیده است.

در ادامه هادی ویسی مدیر طرح و دانشیار دانشکدگان علوم و فنون میان‌رشته‌ای درباره فارسی‌آموز دهخدا گفت: این سامانه به صورت نرم‌افزاری برخط و تحت‌وب، زبان فارسی را به غیرفارسی‌زبانان آموزش می‌دهد؛ بنابراین یک آموزگار پایه است که به واسطه ترکیب فناوری‌های نوین یادگیری الکترونیکی و نقش‌آفرینی معلم، اثربخشی بالایی دارد و برای نخستین بار در این سطح ارائه می‌شود.

وی قابلیت‌های این‌برنامه را این‌گونه برشمرد: محتوای جامع و به‌روز در آموزش فارسی در قالب‌های متنی و چندرسانه‌ای، دربرداشتن همه مهارت‌های زبانی و زیرمهارت‌ها، آزمون تعیین سطح، تمرین و آزمون پایانی در فرایند یادگیری، برگزاری کلاس‌های آموزشی مجازی به صورت ناهمزمان و همزمان، تعامل با کاربران مختلف از جمله طرح پرسش از مدرس و سایر یادگیرنده‌ها و دریافت پاسخ از آنها، دریافت بازخوردهای اصلاحی از مدرس و تلاش و تمرین دوباره برای بهبود عملکرد، مشاهده کارنامه فعالیت و عملکرد توسط یادگیرنده، پایش عملکرد یادگیرنده‌ها توسط مدرس و ارسال بازخوردهای ترغیبی، شخصی‌سازی برنامه درسی در گروه‌های کلاسی توسط مدرس، استفاده در انواع دستگاه‌ها و سیستم‌عامل‌ها و رابط کاربری چندزبانه برای تعامل آسان مخاطبان از ملیت‌های مختلف.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، با تأکید بر مشارکتی بودن طرح فارسی‌آموز دهخدا گفت: در تولید این سامانه، از همکاری مدرسان و استادان مؤسسه لغت‌نامه دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران در تولید محتوا و بحث‌های دیگر مرتبط با آموزش مانند سناریونویسی سامانه و نظارت و ارزیابی را بهره گرفته شده است. از سوی دیگر، شرکت مسائل فنی کار مانند پیاده‌سازی، برنامه‌نویسی و تهیه محتواهای چندرسانه‌ای را انجام داده است. دکتر بی جن خان نیز نظارت کامل بر روند تولید محتوا و مراحل فنی را بر عهده داشته‌اند.

ویسی در پایان گفت: این طرح، از سوی معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه تهران با حمایت معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان ریاست جمهوری انجام شده است. این سامانه هم‌اکنون در وبگاه مؤسسه لغت‌نامه دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران در اختیار علاقه‌مندان به زبان فارسی دنیا قرار دارد.



منیع: خبرگزاری مهر

فراخوان جایزه Prix Voltaire سال ۲۰۲۵ منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، انجمن بین المللی ناشران (IPA) مستقر در ژنو به‌تازگی فراخوان خود برای نامزدی جایزه ول‌تر سال جدید میلادی ۲۰۲۵ _برای شجاعت مثال زدنی در حمایت از آزادی انتشار و توانمندسازی دیگران برای استفاده از آزادی بیان_ را منتشر کرده است.

آزادی انتشار یکی از اصول اساسی این انجمن بوده و حفاظت و ارتقای آن یکی از اهداف کلیدی انجمن بین المللی ناشران است. در بسیاری از کشورها، ناشرانی که ابزاری برای انتشار ایده‌های مکتوب خود در اختیار نویسندگان قرار می‌دهند، مانند خودِ نویسندگان در معرض خطر هستند. کار آنها به شجاعت بسیار زیاد و تعهدی نوع دوستانه مبتنی بر ارزش نیاز دارد. آزادی انتشار در سراسر جهان تضمین نشده است، با تلاش‌های روزانه دولت‌ها، افراط گرایان یا منافع خصوصی برای ارعاب، حمله، زندانی کردن و حتی کشتن ناشران.

کریستن اینارسون، رئیس کمیته آزادی انتشار انجمن بین المللی ناشران می‌گوید: ما مشتاقانه منتظر دریافت نامزدهای این ناشران هستیم تا بتوانیم شجاعت آنها را جشن بگیریم و دیگران را تشویق کنیم تا برای آزادی انتشار، آزادی بیان و آزادی مطالعه بایستند.

دریافت کنندگان قبلی این جایزه عبارتند از سمیر منصور (فلسطین، ۲۰۲۴)، مزین لطیف علی (عراق، ۲۰۲۳)، انتشارات دارالجدید (لبنان، ۲۰۲۱)، انتشارات SameSky (تایلند ،۲۰۲۰)، انتشارات ویتنامی، Liberal Publishing House (ویتنام، ۲۰۲۰) خالد لطفی (مصر، ۲۰۱۹)، ناشر هنگ‌کنگی سوئدیGui Minhai (2018)، ناشر ترکیه Turhan Günay and publishing house Evrensel (2017)، وبلاگ نویس سعودی رایف بداوی (۲۰۱۶) و ناشر بلاروسی Ihar Lohvinau (2014).

هر فرد، گروه یا سازمانی می‌تواند یک ناشر را معرفی کند؛ که به عنوان فردی، جمعی یا سازمانی تعریف می‌شود و ابزاری را برای دیگران فراهم می‌کند تا ایده‌های خود را به صورت مکتوب از جمله از طریق پلتفرم‌های دیجیتال به اشتراک بگذارند. نامزدها اخیراً در میان فشار، تهدید، ارعاب یا آزار و اذیت، آثار جنجالی منتشر کرده اند. از طرف دیگر، آنها ممکن است ناشران با سابقه‌ای برجسته در طول سالیان متمادی در حمایت از آزادی انتشار و آزادی بیان باشند.

برنده این جایزه، مبلغ ۱۰ هزار فرانک سوئیس را دریافت می‌کند که توسط طیفی وسیع از حامیان مالی تأمین می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

اینجا مارادونا فقط یک فوتبالیست نیست


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ادبیات نوجوان در ایران، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، با نگاهی جسور و نوآورانه، به بازآفرینی تجربه‌های تاریخی، جنگ، فقر و رؤیاهای نوجوانان پرداخته است.

سه رمان شاخص «هستی»، «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و «مارادونا محاکمه می‌شود: رؤیا زنجیر شدنی نیست!»، هرکدام با جهان‌بینی متفاوت و فرم روایی خاص، برشی از زیست نوجوان ایرانی در دهه‌های سخت را ترسیم می‌کنند. با وجود تفاوت در زبان، فضا و سبک، یک دغدغه‌ محوری میان آنها مشترک است: خلق قهرمان نوجوان در بستر شکست، رؤیا و ناامیدی.

1. «هستی»: بازآفرینی قهرمانی زنانه در بطن جنگ

رمان «هستی» نوشته‌ فرهاد حسن‌زاده، روایت بلوغ دختری در آبادان دهه‌ 60 است. هستی برخلاف کلیشه‌های جنسیتی رایج، نه‌تنها در متن جنگ، بلکه علیه انتظارات فرهنگی، تلاش می‌کند خود را بازیابد. جنگ در این اثر، نه تنها یک تهدید است، بلکه بستری برای بازتعریف زنانگی یک دختر نوجوان و آرمان‌خواه و انسانیت است.

کتاب , ادبیات نوجوان , داستان , گروه سنی نوجوان ,

سبک نوشتار فرهاد حسن‌زاده با رویکردی به رئالیسم اجتماعی، واقعیت را با لحنی شاعرانه و درونی کاوش می‌کند. «هستی» روایت دختری است که به جای پنهان‌شدن در سایه‌ قهرمانان مرد، خود به نماد مقاومت و بازتعریف میهن‌دوستی و ملی‌گرایی بدل می‌شود و سعی دارد هویت متفاوت خود را اثبات کند.

2. من منچستر یونایتد را دوست دارم: زلزله، فقر، و نجات با توپ

در رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» از مهدی یزدانی‌خرم، نوجوانی بازمانده از زلزله‌ رودبار، در تلاش برای ترمیم زندگی متلاشی‌شده‌ خویش، فوتبال را به سکوی نجات بدل می‌کند. اینجا دیگر جنگ بیرونی نیست، بلکه زلزله به‌عنوان استعاره‌ای از فروپاشی اجتماعی و فقر ساختاری عمل می‌کند. با زبان محلی و نثری دقیق و بی‌پیرایه، یزدانی‌خرم به نئورئالیسمی بومی می‌رسد که رنج را با نوعی حجب روایی می‌نویسد.

کتاب , ادبیات نوجوان , داستان , گروه سنی نوجوان ,

فوتبال در این رمان، نه ابزار شهرت یا قهرمانی، بلکه وسیله‌ای برای زنده‌ماندن و بازسازی روانِ زخم‌دیده نوجوان است. یزدانی خرم؛ در دل کابوس زلزله، رؤیای نوجوان را با فوتبال زنده نگه می‌دارد.

3. مارادونا محاکمه می‌شود؛ رؤیا زنجیرشدنی نیست: رؤیا به مثابه مقاومت در دل سختی‌ها

این رمان تلفیقی‌ است جذاب از واقعیت، رؤیا، اسطوره و تاریخ. نوجوانی در رشت دهه‌ 60 که فقر، فشارهای هنجاری و جنگ، زندگی‌اش را احاطه کرده، با پناه بردن به رؤیاهایش و قهرمان خیالی‌اش مارادونا، جهانی موازی خلق می‌کند؛ جهانی که در آن رؤیا نه محل فرار و گریزگاه، بلکه نیرویی امیدبخش است.

در اینجا رؤیا بر زخم‌های ناشی از واقعیت مرهم می‌نهد.در این اثر، فوتبال شکل استعاری و شاعرانه‌تری به خود می‌گیرد: مارادونا نه صرفاً قهرمان توده‌ها، بلکه یاری‌گر پسر ایرانی است که در رؤیاهای شبانه‌اش به مواجهه با سختی‌های دنیای واقعی می‌رود و در نقد وضع اجتماعی خویش بزرگ می‌شود. این اثر با بهره‌گیری از رئالیسم جادویی و روایتی فراتاریخی، ساختار واقعیت را می‌شکند تا حقیقت را از دل خیال بیرون بکشد.

کتاب , ادبیات نوجوان , داستان , گروه سنی نوجوان ,

رمان به جای رویاهای رایج چپ در این دوره، رویاهای انسانی یک نوجوان را برجسته می‌کند و به نقد شخصیت‌هایی چون چه‌گوارا می‌پردازد. این رمان در حین حفظ مارادونا به‌عنوان یک اسطوره، به عنوان نقد ادبیات چپ در این دوره نیز به‌شمار می‌آید. مارادونا محاکمه می‌شود؛ چون هستی بر هویت ملی؛ برابری جنسی و مبارزه با استعمار در حفظ ایران تاکید دارد.

  این رمان بر نقش رؤیا به‌مثابه نیروی رهایی‌بخش از ناامیدی تأکید می‌کند و در مارادونا، چهره‌ای اسطوره‌ای اما ضدایدئولوژیک از قهرمانی ارائه می‌دهد؛ که نه از دل مبارزات چپ مارکسیستی، که از دل بازی، رویا و عشق برمی‌خیزد.

تفاوت‌های سبکی و تاریخی

سه رمان، هر یک با انتخاب یک رویداد تاریخی -جنگ ایران و عراق (هستی)، زلزله‌ رودبار (من منچستر یونایتد را دوست دارم)، و دهه‌ 60 با تمام سختی‌هایش (مارادونا محاکمه می‌شود)، نوعی بازخوانی خلاقانه از تاریخ معاصر ایران برای نسل نوجوان را ارائه می‌دهند.

از نظر سبک، هستی به رئالیسم اجتماعی وفادار می‌ماند و هویت را در تجربه‌ ملموس جست‌وجو می‌کند؛ “منچستر یونایتد را دوست دارم” با نوعی نئورئالیسم محلی، درد را از درون روایت می‌کند؛ و “مارادونا محاکمه می‌شود” با شکستن مرز واقعیت و خیال، به تأویل شاعرانه‌ای از تاریخ و قهرمانی می‌رسد.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

مهلت دوسالانه قصه‌گویی «نهال امید» تمدید شد


به گزارش خبرگزاری مهر، دبیرخانه سومین دوسالانه ملی قصه‌گویی «نهال امید» اعلام کرد این رویداد به درخواست کتابداران و علاقه‌مندان تا ۲۵ بهمن تمدید شده است. این رویداد با هدف ترویج قصه‌گویی و نقالی و شناسایی، تشویق و بهره‌مندی از توانمندی‌های کتابخانه‌های عمومی، توسط نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور برگزار می‌شود.

ارج نهادن به سنت قصه‌گویی و نقالی و گسترش خدمات کتابخانه به عنوان یک پایگاه فرهنگی-اجتماعی به ویژه برای مخاطب کودک و نوجوان؛ شناسایی استعدادها، تشویق، پرورش و بهره‌مندی از توانمندی کتابداران و اعضای کتابخانه‌های عمومی در ترویج و توسعه مسئله «خواندن»؛ حمایت از جریان مردمی‌سازی هنر قصه‌گویی و نقالی در تقویت و تعالی فرهنگ مطالعه در کتابخانه‌های عمومی و حرکت در راستای تحقق «سند ملی خواندن و ترویج مطالعه مفید» و عمومی‌سازی فرهنگ خواندن، از اهداف سومین جشنواره قصه‌گویی «نهال امید» است.

این جشنواره در محورهای موضوعی «کتاب و کتابخوانی»، «سبک زندگی و خانواده»، «قهرمانان ملی»، «مسائل روز جامعه و شعار سال (جهش تولید با مشارکت مردم)»، «کودکان فلسطین (به‌ویژه غزه) و لبنان و مقاومت اسلامی» و همچنین «موضوع آزاد» در دو رشته قصه‌گویی و نقالی برگزار می‌شود.

در هر مرحله از این جشنواره به تفکیک گروه سنی در بخش‌های نقالی و قصه‌گویی (صحنه‌ای و دیجیتال) از برگزیدگان اصلی و شایسته تقدیر، قدردانی خواهد شد. نفرات اول تا سوم در مرحله استانی ضمن دریافت لوح تقدیر به ترتیب جوایز ۳۰، ۲۵ و ۲۰ میلیون ریالی و برگزیدگان شایسته تقدیر جایزه ۱۰ میلیون ریالی دریافت خواهند کرد. در بخش ملی نیز از نفرات اول تا سوم با اهدای لوح تقدیر و تندیس جشنواره و نیز جوایز ۶۰، ۵۰ و ۴۰ میلیون ریالی قدردانی می‌شود.

علاقه‌مندان می‌توانند آثار خود را تا ۲۵ بهمن از طریق سامانه کتابخون به نشانی ketabkhooon.ir به دبیرخانه سومین دوسالانه ملی قصه‌گویی «نهال امید» ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

خاطراتی خواندنی از سرتیم حفاظت مسعود رجوی


به گزارش خبرگزاری تسنیم، چاپ چهارم کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدابنده از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت مسعود و مریم رجوی، با تدوین محمدجعفر بگلو، توسط انتشارات شهید کاظمی راهی بازار نشر شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران که امروزه با عنوان «منافقین» شناخته می‌شود، در حافظه تاریخی ایرانیان یادآور جنایت، ترور، خیانت و وطن‌فروشی است؛ البته تاریخچه مجاهدین حاوی ابعاد گسترده‌تری است. این سازمان از بدو تأسیس در میانه دهه 40 تا به امروز که در گوشه‌ای از خاک آلبانی و تحت حمایت آمریکا ادامه حیات می‌دهد، منشأ تحولاتی بوده است؛ ترور مستشاران آمریکایی در سال 54، تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیست، تکاپوهای سازمان در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب، فعالیت‌های مجاهدین خلق بعد از سقوط شاه، اعلان جنگ مسلحانه علیه نظام، روی آوردن به ترور مسئولین نظام، ترورهای کور و جنایت علیه مردم ایران، همراهی با صدام و دشمن متجاوز بعثی، راه‌اندازی عملیات فروغ جاویدان علیه جمهوری اسلامی، خیانت‌های متعدد سیاسی، جاسوسی و… تنها بخشی از کارنامه سازمان مجاهدین خلق است که هنوز بعد از گذشت شش دهه از تأسیس، ناگفته‌های بسیاری پیرامون آن وجود دارد.

بدون تردید، روایت و واگویه‌های تاریخی از سوی اعضای سازمان می‌تواند گره‌های تاریخی متعددی را بگشاید. مسعود خدابنده یکی از همین شخصیت‌هاست. او که از پیش از پیروزی انقلاب، سمپات مجاهدین خلق بود، تا سال 1375 که از سازمان برید، تمام رده‌های سازمانی را طی کرد و به نزدیک‌ترین عنصر به مسعود و مریم رجوی تبدیل شد. وی دو دهه سابقه عضویت در سازمان را در کارنامه دارد.

مسعود خدابنده که با نام مستعار «رسول» در سازمان فعالیت می‌کرد، در تابستان 1360 مسئول مستقیم انتقال محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری (عاملین انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری) بود. وی در بخشی از این کتاب، درباره انتقال کلاهی و کشمیری از ایران می‌گوید: «هم‌زمان با ورود مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر به فرانسه (مرداد 1360)، من از لندن به پاریس اعزام شدم و سپس همراه سعید شاهسوندی برای انتقال یک فرستنده رادیویی 10 کیلوواتی و سایر وسایل ارتباطی از مونیخ به بغداد و ازآنجا به مرز کردستان ایران و از طریق کوهستان به دره زیر سردشت منتقل شدم.

مدتی از حضور در کردستان نگذشته بود که این مقر تبدیل به محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. بسیاری از اعضا در آن سال‌ها به‌ویژه بعد از شکست 30 خرداد 60 از طریق مقر ما که آن زمان هم‌جوار مقر حزب دموکرات بود، به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند. ازجمله این‌ها مهدی ابریشمچی و جلال گنجه‌ای بودند که همه آن‌ها را خودم از مرز تحویل گرفتم. محمدرضا کلاهی (عامل انفجار دفتر حزب جمهوری) و مسعود کشمیری (عمل انفجار 8 شهریور) هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما منتقل شدند.

مشخص بود که هیچ‌کدام را به خاطر سابقه نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه‌داشتن و مراقبت از آن‌ها بود. کلاهی (با نام سازمانی کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل‌استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (با نام سازمانی باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم…». خدابنده اطلاعات و تحلیل‌های جالبی درباره حیات یا ممات کشمیری و کلاهی دارد.

وی در جای دیگری از خاطراتش می‌گوید: «در مورد انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی (7 تیر 1360) و دفتر نخست‌وزیری (8 شهریور 1360)، فکر نمی‌کنم کسی در اعضا، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان باشد که نداند این دو عملیات کار سازمان بوده است. رجوی بارها در جلسات خصوصی، این مسئولیت را گردن گرفت. او علناً مسئولیت این دو عملیات را می‌پذیرفت و می‌گفت: این خشم خلق قهرمان بود! عامل اصلی دو عملیات 7 تیر و 8 شهریور 1360، دو نفر به نام‌های محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری بودند؛ کسانی که وظیفه انتقال آن‌ها از ایران، بر عهده من گذاشته شد.»

روایت‌های او از جلسات داخلی سازمان، بدیع و جالب است. مثلاً او ذیل مبحثی با عنوان «نشست معاصی» می‌گوید: «من جزو اولین کسانی بودم که در نشست‌های طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی و ازدواجش با مسعود رجوی شرکت کردم. آن زمان، این جلسات به‌عنوان «نشست معاصی» مشهور بود. جوان‌ترین اعضای حاضر در آن جلسات من بودم و لذا بیشتر ناظر بودم تا فعال. جوهره این نشست‌ها این بود که مسعود با همسر دوستش یعنی مهدی رابطه جنسی برقرار کرده ولی این معصیت و گناه نیست. چون مسعود رهبر است. بعد هم تئوری‌هایی به دنبال این اصل آمد که مثلاً معصوم بودن امامان به این نیست که کاری نکرده‌اند، بلکه بدین خاطر است که بالاتر قرار دارند و آنچه برای مردم معصیت است، نه‌تنها برای آنان معصیت نیست بلکه عین ثواب است!»

روابط سازمان مجاهدین خلق با شخصیت‌هایی چون بازرگان، بنی‌صدر، منتظری و… از جمله فصول مهم خاطرات خدابنده است. خدابنده همچنین اطلاعات بسیار جالبی درباره شخصیت مسعود و مریم رجوی دارد که بیانگر روحیات، اخلاق، سبک زندگی آنان است.

از دیگر فصول مهم و جالب توجه «تهران تا تیرانا»، افشای تلاشی است که سازمان مجاهدین خلق در سال 1367 برای ترور آیت‌الله خامنه‌ای -رئیس جمهور وقت – صورت داد. خدابنده که رابط اصلی این عملیات را می‌شناخت، بعدها جزئیات آن طرح را از وی شنید.

«تهران تا تیرانا» همچنین حاوی رازهایی از پادگان اشرف است. راوی به خوبی فضای داخلی این اردوگاه را ترسیم می‌کند و می‌گوید که چگونه عده‌ای از اعضای سازمان در این کمپ، قربانی زیاده‌خواهی و کینه سرکرده سازمان شدند. خدابنده همچنین در خاطراتش از طرح‌ها و نقشه‌های سازمان برای جذب خوانندگان، هنرمندان و افراد مشهور از جمله خدیجه اشرف‌السادات مرتضایی (مرضیه) سخن می‌گوید.

چاپ چهارم کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدابنده از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت مسعود و مریم رجوی، با تدوین محمدجعفر بگلو در 160 صفحه قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه و با قیمت 120 هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.

انتهای پیام/

 

 



منبع: خبرگزاری تسنیم

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: «من پسرم را هم مثل خودم سیّد محمّد مشکوة (مشکات) نامیدم، چون در ولایت ما از قدیم رسم بود که اگر بچه‬ ‏ای که نطفه‌‏اش بسته شده بود، قبل از این‏که متولد شود، پدرش می‌مُرد، آن بچه را اگر پسر بود، به نام پدرش می‌نامیدند. من پسرم را به نام خودم نامیدم که مرا مُرده فرض کند و روی پای خودش بایستد.»

مقام علمی محمد مشکوه، باعث نشد شانی بالاتر از دیگران برای خود قائل شود و او را به عالمی متواضع و سخت کوش تبدیل کرده بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
عکس محمد مشکات (پسر)

در میان دانشجویان دانشکده معقول و منقول

سیّد محمّد مشکات در ۱۷ بهمن ۱۲۸۰ شمسی (بیست و هفتم شوال ۱۳۱۹ هجری قمری) متولد شد. زادگاه او بیرجند _حاکم‏‬ نشین قائنات_ بود، که روزگاری از مراکز شیعیان اسماعیلی بوده و بعدتر سربداران سبزوار که شیعه اثنی عشری بودند، اداره اش می‌کردند و نامش کرسی ایالت قهستان شد؛ از قرن دهم به بعد «حاکم‏نشین قائنات» نامیده می‌شد.

محمد، تحصیلات و دروس طلبگی و مقدمات صرف و نحو و معانی و بیان را در مدرسه معصومیه زادگاه خود گذراند، پیش استادانی مانند مرحوم آیت‏اللّه‏ شیخ محمّدباقر گازاری (آیتی) بیرجندی، مرحوم حاج شیخ هادی (هادوی) بیرجندی. پس از تکمیل تحصیلات خود در بیرجند، به حوزه علمیه مشهد رفت از محضر مرحوم ادیب نیشابوری و آقازاده خراسانی استفاده کرد. در سال ۱۲۹۹ شمسی از مشهد به تهران آمد و در مدرسه محمودیه مستقر شد و تحصیل معقول و منقول را در حوزه تهران ادامه داد. سپس وارد مدرسه سپهسالار جدید (مدرسه شهید مطهری کنونی) شد. در ۱۳۱۱ به دعوت وزارت معارف وقت، مدرس همان مدرسه شد و تا هنگام گشایش رسمی دانشکده معقول و منقول، به تدریس شرح منظومه حکمت حاج ملأ هادی سبزواری، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، و بخش الهیات شفای ابن سینا مشغول بود.

پس از تعطیل مدرسه معقول و منقول، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و به تدریس فقه و اصول در این دانشکده پرداخت. سرانجام، به همراه اساتیدی چون مرحوم سیّد محمّدکاظم عصار، بدیع‏الزمان فروزانفر، میرزا محمود شهابی خراسانی، جلال همایی، آقا محمّد سنگلجی و دیگران به استادی دانشگاه رسید و در دانشکده الهیات به تدریس معقول و در دانشکده حقوق به تدریس فقه اسلامی پرداخت، تقریراتی در حقوق خانواده و بیع از وی به چاپ رسیده است که جنبه درسی داشت هم اکنون در گنجینه اسناد دانشکده الهیات تابلویی برای معرفی این استاد با عکس و نمونه امضای او قرار گرفته است.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

سید محمد را با علاقه اش به نسخه‬ ‏شناسی و عشقش به کتاب‌های خطّی می‌شناختند، او تصنیفات و تألیفات و تصحیحات زیادی داشت، در فلسفه و کلام و تاریخ صاحب‏نظر بود و شعر هم می‌گفت. مهم‌ترین کارش اما گردآوری و معرفی نسخه‌های خطّی بود، که تمام دارایی خود را صرف آن کرد و سرانجام آن کتاب‌های خطّی گران‏قیمت را بخشید به دانشگاه تهران؛ با این شرط که دانشگاه گنجینه‏ای مستقل برای حفظ نسخه‌های خطّی درست کند و آنها را به درستی در آن مرکز نگاه دارد برای استفاده اهل دانش و فرهنگ. اینطور بود که زمینه را فراهم کرد برای تأسیس کتابخانه‏ی مرکزی این دانشگاه.

رئیس وقت دانشگاه تهران علی‌اکبر سیاسی، آنها را به مثابه سنگ بنای بخش نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و پایه تأسیس کتابخانه قرار داد؛ به علت آن‏که هر یک از دانشکده‌های دانشگاه کتابخانه‏ای مستقل داشت، قرار کلی بر آن شده بود که کتاب‌های خطّی و آثار مربوط به ایران به شکل مرکزی فراتر از کتابخانه‌های دانشکده‌ها، در محل ثابتی جمع‏آوری شود و از نظر مدیریت، جزئی از «اداره انتشارات و روابط دانشگاهی» باشد، که رئیس آن در آن زمان دکتر پرویز ناتل خانلری بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
توصیه نامه محمد مشکات برای محمدتقی دانش پژوه

از گنجینه اسناد دانشکده الهیات دانشگاه تهران

سرانجام، زیر نظر هیأت رئیسه دانشگاه تهران مقدمات فهرست‏نویسی کتب خطّی اهدایی مرحوم مشکات فراهم شد، محمدتقی دانش‌پژوه که معاون کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران و شاگرد و همکار و دوست مشکوه بود، به مدیریت و صاحب‌جمعی آن منصوب شد. همزمان هم برای بیان اهمیت کتاب‌های خطی و شناسایی آنها، محمدتقی دانش‌پژوه و علینقی منزوی توسط خود مشکات معرفی و برای فهرست‌نگاری آن مجموعه برگزیده شدند. این دو نفر در مدت هشت سال آن نسخه‌ها را فهرست نویسی و در هفت مجلد گردآوری کردند.

مشکات کتاب را خوب می‌شناخت، ماجراهای خرید کتاب‌های خطی او زیاد است، وقتی برای خرید کتاب خطّی که وصف آن را شنیده بود، رنج سفر را از تهران به اصفهان به جان خریده بود و شب دیر هنگام به محل رسیده بود. شب را پشت در خانۀ دارندۀ آن نسخه خطّی بیتوته کرده بود که مبادا فرصت از کف او بیرون برود و دیگری زودتر از او آن کتاب را بیابد و بخرد! به گفته اکبر ثبوت او تمام دارایی اش را برای خرید کتاب‌های خطّی صرف کرد. این جمله را سر کلاس درس گفته است: «سفیه کسی‏ست که صرفه و غبطه مالی خودش را نداند و خلاصه قدر پول را نشناسد. با این حساب، من سفیه هستم که قدر پول را نمی‌دانم و کتابی خطّی را که منافع شخصی در آن ندارم، می‌خرم. پس من سفیه‬ ‏ام که اتوبوس‏‬ نشین‬ ‏ام ولی بابت کتاب، بی‏دغدغه پول می‌دهم!» او مجموعه هزار و صد جلد کتاب خطّی را طی زمانی نزدیک به بیست سال، خریده بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

نظامنامه جدید وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در سال تحصیلی ۱۳۱۴_۱۳۱۳ ابلاغ شد و بر آن اساس، تدریس در دانشکده‌های دانشگاه تهران مشروط به داشتن مدرک دکتری یا تصدیق اجتهاد شد. مشکات و عده‏ای از استادان که مرتبه شأن بالاتر از این مباحث بود، رساله‌ها و پایان‌نامه‌هایی نوشتند که تصدیق معادل دکتری به ایشان داده شد. در سال‌های پایانی پادشاهی رضاخان که به خاطر قانون متحدالشکل شدن البسه، روحانیان برای پوشیدن لباس روحانیت باید اجازه اجتهاد یا اجازه حدیث می‌گرفتند، محمد مشکات از آیت‏‬ اللّه‏ سیّد ابوالحسن اصفهانی و آیت‏‬ اللّه‏ ضیاءالدّین عراقی و آیت‏‬ اللّه‏ سیّد محمّد حجت کوه‏‌کمره‏‌ای چندین تصدیق اجتهاد و از مرحوم علاّمه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه حدیث گرفت. این اجازات به اصطلاح اهل درایه، از جمله «عوالی» بود، یعنی شخص مُجاز را در زنجیره اتصال اسناد به معصوم با کم‌ترین تعداد سلسله اسناد به معصوم متصل می‌کرد.

محمد مشکات طبع شعر هم داشت و عضو انجمن ادبی ایران هم بود؛ هر چند به سیاق علمای بزرگ هیچ‏گاه به خاطر شاعری شهرت نیافت. او تالیفات زیادی دارد، از جمله: کلمه التوحید لرفع التردید (۱۳۰۵)؛ مشکوة الاسرار فی حل عقد الاسفار (۱۳۰۵)؛ روانشناسی (ترجمه رساله عشق ابن‏سینا؛ ترجمه ضیاءالدّین دری، تصحیح میرزا محمود شهابی، ۱۳۱۵)، الوجیزه (در درایه، از شیخ بهایی، ۱۳۱۶)؛ رگ‏شناسی یا رساله در نبض (ابن سینا، ۱۳۱۷)؛ فواید الدریه (شامل چند رساله از ابن سینا، ۱۳۱۸)؛ دره الاخبار و لمعه الانوار (ترجمه تتمه صوان الحکمه، اثر ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ضمیمه مهر سال پنجم، ۱۳۱۸)؛ وصیت‏نامه محمّدباقر مجلسی (ضمیمه سالنامه ۱۳۲۳)؛ دره التاج لغره الدباج (تألیف قطب‏الدّین شیرازی، جلد اوّل، ۱۳۲۰)؛ دانشنامه (قسمت طبیعیات، از ابن سینا، ۱۳۳۰)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سینا، ۱۳۳۱)؛ تقریرات کتاب بیع (از کتاب شرایع، ۱۳۳۲)؛ تصحیح و تعلیق و مقدمه بر کتاب کلید بهشت، تألیف قاضی سعید قمی، مقدمه و چاپ صحیفه کامله سجادیه، مقدمه بر المحجة البیضاء فیض کاشانی در چهار جلد، مجموعه اشعار به خطّ طاهر خوشنویس، نمونه مختصری از غزل و مثنوی و رباعی (گردآورنده اکرم مهین، به همت سیّد محمّد مشکوة ۱۳۳۶)؛ ارسطاطالیس حکیم، نخستین مقاله ما بعد الطبیعه موسوم به مقاله الالف الصغری (ترجمه اسحق بن حنین با تفسیر یحیی بن عدی و تفسیر ابن رشد با تفسیر و تحقیق و مقدمه و ترجمه سیّد محمّد مشکوة، ۱۳۴۶)؛ فعلیت و امکان در عقد وصع و آرا فارابی و ابن سینا (۱۳۵۶) و…

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

او هم‏زمان با تدریس در دانشگاه تهران در مدرسه عالی سپهسالار نیز به تدریس فلسفه اشتغال داشت. بسیاری از استادان و بزرگان و پیشکسوتان امروز مانند دکتر مهدی محقق نزد او تحصیل کرده‏اند. سرانجام در ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و مدتی به تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) پرداخت که آن زمان مرحوم دکتر سیّد حسن امامی (پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران) رئیس آن دانشگاه بود، امّا مشکات به دلیل نیاز به مراقبت‌های پزشکی از ۱۳۵۱ به بعد مقیم لندن شد و گاهی یکی یا دو بار در سال به تهران بازمی‏گشت. آنجا در شب‌های محرم و احیا در منزلش مجالس روضه‏‬ خوانی برقرار می‌کرد، و البته که دست از پیگیری کتاب‌ها نمی‌کشید و به شناسایی و فهرست‏‬ برداری کتب خطّی فارسی و عربی موجود در کتابخانه‌های انگلستان می‌پرداخت.

محمد مشکات، سرانجام پس از یک بیماری طولانی در لندن از دنیا رفت، پیکر او را به ایران آوردند و در قم به خاک سپردند.



منیع: خبرگزاری مهر

چاپ جلد اول خاطرات یک اطلاعاتی؛ از خنثی‌کردن کودتا تا اعدام قطب‌زاده


به گزارش خبرنگار مهر، جلد اول «من اطلاعاتی بودم؛ خاطرات افسر اطلاعاتی علی مهدوی؛ از تعقیب و مراقبت سپاه و کشف کودتاها تا ورود به وزارت اطلاعات» با مصاحبه و پژوهش رضا اکبری آهنگر و خاطره‌نگاری راضیه ولدبیگی به‌تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.

کتاب پیش‌رو، این‌گونه وارد متن، و فصل اولش با عنوان «کودکی و نوجوانی» این‌گونه شروع می‌شود: همان‌لحظه، همان یک‌جمله مسیر زندگی‌ام را زیر و رو کرد؛ و الا شاید من هم کمونیست می‌شدم و علیه جمهوری اسلامی کارهای خطرناکی می‌کردم. می‌شدم یکی مثل خودشان؛ همان‌هایی که تا این‌نظام و انقلاب متولد شد، چنگ و دندان نشان دادند تا مبادا نفسی بکشد. شاید جزو سازمان مجاهدین خلق [منافقین] می‌شدم و راحت آدم می‌کشتم. یا تروریست ابلهی که چون مافوقم دستور داده، زن و بچه‌ای را که در کوچه‌ای تنگ با وحشت به من خیره شده‌اند را بی‌دلیل، به رگبار می‌بستم.

این‌کتاب دربرگیرنده خاطرات یک‌افسر اطلاعاتی در بازه زمانی ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۲ است و انتشار آن برای اولین‌بار رخ می‌دهد. چون تا پیش از این، کتابی از خاطرات افسران اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران منتشر نشده است. ابتدای انقلاب، خنثی‌کردن کودتا، اعدام صادق قطب‌زاده و ورود به وزارت اطلاعات، ازجمله خاطراتی هستند که راوی این‌کتاب در جلد اول آن روایت کرده است.

جلد اول «من اطلاعاتی بودم» ۱۳ فصل دارد که به این‌ترتیب‌اند:

«کودکی و نوجوانی»، «عضویت در سپاه»، «بازماندگان کودتا»، «ورود به ستاد اطلاعات سپاه»، «جبهه جنگ»، «صادق قطب‌زاده»، «آقای سیدکاظم شریعتمداری»، «ترورهای پنهان»، «ملی‌گرایان»، «ورود به بخش حفاظت اطلاعات سپاه»، «ورود به وزارت اطلاعات»، «فرق نوظهور و عرفان‌های کاذب» و «شکنجه در سپاه».

در بخشی از فصل «شکنجه در سپاه» از این‌کتاب می‌خوانیم:

در مورد متهمان اقتصادی که قضیه فوری نبود، کار ساده‌تر پیش می‌رفت. می‌شد کوتاه آمد چون جان کسی در خطر نبود هرچند مسئله جدی بود. اما اگر شما بعد از روزها تلاش و مراقبت‌های سخت و پیچیده و صرف زمان زیاد و بی‌خوابی کشیدن، ببینید قرار است همین الان سوژه، فلان ساختمان را منفجر کند و مواد منفجره را در محلی جاسازی کرده و چاشنی آن را دست شخص دیگری سپرده که هرچقدر هم بگردید و بدوید و پدر خودتان را در بیاورید نمی‌توانید به موقع پیدایش کنید، و برای خثنی‌سازی آن بمب لعنتی هم فقط سه‌ساعت وقت دارید، آن‌وقت چطوری باید ساختمان و مردم بیگناه و بی‌خبر داخل آن‌جا را نجات دهید؟ می‌نشینید طرف را نصیحت می‌کنید که «آقا این‌کارها خوب نیست؟ نجات بشر و نوع دوستی شما کجا رفته، کشتار مردم کار بسیار زشتی‌ست؟» آن‌موقع نصیحت جواب نمی‌دهد، هرطور شده با حربه‌ای باید بتوانید افراد جامعه را در فرصت کمی که دارید از مرگ حتمی نجات دهید.

در جریان همان کیس تبریز که سوژه را دستگیر کردیم، یکی از بچه‌های تبریز همانجا او را خواباند روی ماشین، گردنش را کشید و دستش را آورد پشت و محکم گرفت چون شرایط حساس است و ما نمی‌دانیم طرف ممکن است چه عکس‌العملی نشان دهد، مجبوریم سریع باشیم یا مثلا اعضای منافقین را باید یک‌جوری می‌گرفتیم که فرصت نکند سیانورش را بخورد. اول دست‌هایش و بعد دهنش را می‌گرفتند. اگر فرصت می‌کرد سیانور می‌خورد باید سریع پادزهر را به دهانش می‌ریختند که نمیرد. یا مثلا در جریان آقای گیلانی گفتم که چقدر ایشان دقت داشت که اینها توبه کنند بعد اعدام شوند. اینها به خاطر همان فرمایش آقا بود که جای جلاد و مظلوم نباید عوض شود و می‌بایست در این‌موارد کاملا اتفاقات تبیین و حقایق روشن شود.

اما خود منافقین، وحشیانه‌ترین جنایت‌ها را می‌کردند. همان شکنجه‌هایی که جمهوری اسلامی را به آن متهم کردند همان‌ها را خودشان انجام دادند، آن‌سه نیرویی که به دست منافقین اسیر شدند؛ برای گرفتن اطلاعات و اقرار؛ زنده‌زنده پوست سرشان را کنده بودند! گفتنش برایم خیلی سخت است؛ خیلی سخت، با اطوی داغ پوسشان را سوزاندند و شکنجه‌های دیگری که برخی از آنها قابل ذکر نیست. یک آمپول زدن درد دارد چه برسد به این‌کارها و بعد نیمه‌جان در گودالی دفنشان کردند. اما حالا اعضای سازمان یا کسانی که به خارج از کشور رفته‌اند ادعا می‌کنند که چندساعت به آنها دست‌بند قپانی زده‌اند و شکنجه شده‌اند!

این‌کتاب با ۲۴۰ صفحه و قیمت ۱۶۰ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

بحث بر سر جنجالی‌ترین کتاب آل احمد/مشکل امروز، غرب‌پرستی است نه غرب‌زدگی


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سی و ششمین نشست «صد کتاب ماندگار قرن» به بررسی «غرب‌زدگی»، اثر شناخته‌شده و جنجالی جلال آل احمد اختصاص داشت. بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، در این نشست که امروز، نهم شهریورماه، در کتابخانه ملی برگزار شد، با طرح این پرسش که «آیا بحث از مفهوم غرب‌زدگی جلال آل احمد امروز ضرورت دارد یا خیر و آیا این مقوله کهنه نشده و بوی نا نگرفته است و جامعه از این مقوله عبور نکرده است؟»، گفت: به نظرم، جامعه ما بیش از هر دوره تاریخی دیگری به طرح مقوله غرب‌زدگی نیازمند است؛  و اگر احساس می‌کنیم که این مقوله امروز کهنه شده به این دلیل است که امروز ما با غرب‌زدگی مواجه نیستیم، بلکه با «غرب‌پرستی» و «غرب‌سالاری» مواجهیم. این مسئله امروز به قدری اهمیت دارد که آینده ایران، جهان اسلام و آینده بشریت و جهان سوم و کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین منوط به فهم عمق این مقوله است.

این استاد فلسفه با اشاره به جنگ 12 روزه اسرائیل علیه ایران، آن را نقطه عطفی در تاریخ کشور دانست که سبب شد تا ما وارد یک دوره تاریخی جدیدی شویم و جدال ایرانیان با غرب وارد مرحله خطیری شود. عبدالکریمی اضافه کرد: همه ما امروز احساس خطر می‌کنیم که شاید از ایران و ایرانیت چیزی باقی نماند و ایران به زمین سوخته تبدیل شود. بخشی از این بحران نتیجه غرب‌زدگی است که در کشور وجود دارد؛ جریانی که خودباخته و بی‌اعتماد به نفس در عرصه سیاست بین‌الملل، فرهنگی و … است و می‌گوید: بده برود، چرا مقاومت کنیم؟ و معتقد است، تمام بدبختی ما برای مقاومت است که سبب شده هزاران میلیارد هزینه کنیم. بین این تفکر و بخشی از جریان شبه‌روشنفکری که در آن گفتمان جلال و شریعتی را استهزا می‌کند، با مفهوم غرب‌زدگی شدیداً پیوند وجود دارد.

او با تأکید بر اینکه درباره غرب‌زدگی باید به نحو جدی‌تری بیندیشیم، یادآور شد: گفتمان غرب‌زدگی با انقلاب اسلامی نسبت دارد. غرب‌زدگی و گفتمان «بازگشت به خویشتن» دکتر شریعتی که استمرار جلال بود، در پارادایم ذهنی ما ایرانیان نقش جدی داشت و اساساً انقلاب با گفتمان غرب‌زدگی عجین شده بود. البته این نسبت پارادوکسیکال است. انقلاب همان چیزی نبود که جلال گفت، اما پیوند وسیعی بین این دو وجود دارد؛ لذا اندیشیدن به مقوله غرب‌زدگی جلال یا شریعتی به یک معنا اندیشیدن به سرشت انقلاب و آینده و سرنوشت ایران و خودمان است. 

عبدالکریمی، آل احمد را یکی از اثرگذارترین نویسندگان دهه 40 معرفی کرد و گفتمان غرب‌زدگی او را تحت تأثیر گفتمان جهانی دانست و گفت: یکی از ویژگی‌های روشنفکران این بود که اسیر اینجا و اکنون هستند، این ویژگی روشنفکر است، اما متفکر و فیلسوف اینطور نیست. تفکر موقعیت‌مند است و هیچ‌کس نمی تواند بیرون از زمان و مکان بیندیشد، اما روشنفکران به شدت اسیر اکنون هستند؛ در حالی که فیلسوف فراخنای بزرگتر و در بستر تاریخ و تمدن را می‌نگرد؛ به همین دلیل غرب‌زدگی جلال و گفتمان او تا حدود زیادی تحت تأثیر روشنفکری جهانی در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم است، زمانی که انقلابات نیچه و هایدگر جهان را فراگرفته و زمانی که پساساختارگرایان دارند ظهور پیدا می‌کنند و جهان سوم علیه امپریالیسم خروج کرده و افرادی مانند اقبال لاهوری، طه یاسین، مالکوم ایکس، امام موسی صدر و دیگران ظهور کرده‌اند. 

این استاد فلسفه با بیان اینکه جلال، پژواک زمان خود بود، خطاب به روشنفکران منتقد او گفت: روشنفکر امروز که غرب‌زدگی را بوی نا گرفته و بازگشت به خویشتن شریعتی را به معنای بازگشت به خویش(ابزار کشاورزی) توصیف می‌کنی، تو نیز اسیر گفتمان حاکم بر روزگار خودت هستی؛ این در حالی است که بعد از فروپاشی شوروی، تفسیر خطی از تاریخ شکست خورد، آرمان‌گرایی شکست خورد و لیبرالیسم غلبه پیدا کرد. در چنین شرایطی تو نیز اسیر فضای تاریخی خودت هستی و پژواک زمان خودت.

آیا جلال مفهوم غرب‌زدگی را از فردید وام گرفت؟

بحث دیگر عبدالکریمی به تفاوت و تشابه مفهوم غرب‌زدگی در نظر آل احمد و فردید اختصاص داشت. او در پاسخ به این پرسش که آیا جلال، این مفهوم را از فردید گرفته بود یا خیر، گفت: جلال مفهوم غرب‌زدگی را از فردید گرفت. اولین‌بار فردید بود که مفهوم غرب‌زدگی را مطرح کرد اما میان آنچه جلال و فردید گفته‌اند، فاصله بسیار بسیار عمیقی وجود دارد تا آنجا که فردید از دست آل احمد عصبانی بود و می‌گفت جلال گند زد به گفتمان غرب‌زدگی من.

او با بیان اینکه گفتمان انقلاب ایران به گفتمان جلال نزدیک‌تر است تا فردید، اضافه کرد: امروز به شدت نیازمندم که اندیشه فردید را درک کنیم. امروز ما شاهد گسست تاریخی و انقطاع تاریخی از هویت خویش هستیم، تا جایی که در نظر برخی به خودزنی می‌رسیم؛ نگاهی که هر آنچه مربوط به خودشان است، انکار می‌کند و می‌خواهند مضمحل در فرهنگ جهانی شود. این نگاه به شدت از نظر استراتژیک و تمدنی ما را تهدید می‌کند. آن هم در شرایطی که بسیاری از روشنفکران ما ناتویی و اینترنشنالی هستند و مبارزه با استعمار فرهنگی را استهزا می‌کنند. 

عبدالکریمی با اشاره به مفهوم غرب‌زدگی در جهان گفت: تنها مفهومی که از ایران وارد ادبیات جهانی در علوم انسانی شد، غرب‌زدگی بود که البته به اشتباه به نام جلال ثبت شد. او در این عرصه تنها نبود، دیگرانی چون احسان نراقی، دکتر شریعتی، داریوش آشوری و این اواخر مرتضی آوینی تحت تأثیر این گفتمان هستند اما چهره بارز این گفتمان، شریعتی و آل احمد است. 

معنا و مفهوم غرب در نظر آل احمد

این استاد دانشگاه با طرح این پرسش که «معنا و مفهوم غرب‌زدگی در نظر آل احمد چیست؟» ادامه داد: در نظر آل احمد، غرب مفهوم جغرافیایی ندارد؛ البته گاه در برخی عبارات می‌توان این مفهوم را استنباط کرد. در نظر او، غرب یعنی ممالک سیر و شرق یعنی ممالک گرسنه. غرب یعنی جایی که ماشین را تولید می‌کند، غرب یعنی جایی که آب و رنگ دموکراسی دارد، خدمات اجتماعی ارائه می‌دهد و … و شرق، یعنی جایی که مرگ و میر زیاد است، سرانه درآمد اندک است و … . غرب‌زدگی برای جلال، معانی متعددی دارد. در نظر او، غرب‌زدگی وابستگی به ماشین و تکنولوژی است و این وابستگی، وابستگی سیاسی و اقتصادی را به همراه دارد. 

به گفته عبدالکریمی، جلال یک سری عوارض اجتماعی و فرهنگی غرب‌زدگی را بیان می‌کند که امروز در جامعه ما به شدت حدت وجود دارد: بی‌ریشگی تاریخی که نسل جدید و حتی روشنفکران ما را در بر گرفته، پشت کردن به سنت، احساس کم خودبینی در برابر غرب و در نهایت تن دادن به بردگی غرب. آل احمد معتقد است نسبت ما به غرب در 300 سال قبل تغییر کرده است، ما غربی را پیش از این با نسبت خود می‌سنجیدیم، اما امروز ما خودمان را با معیارهای غربی می‌سنجیم. این همان نگاهی است که ادوارد سعید نیز مطرح می‌کند؛ یعنی با نگاه دیگری به خودت نگاه کنی. آل احمد نمونه‌هایی از عوارض این نوع نگاه را در مسائلی مانند ناکارآمدی سیستم آموزش، دوری از زبان فارسی و … بیان می‌کند.

انسان غرب‌زده در نظر جلال، بی‌ریشه است

او ادامه داد: در برخی از آثار جلال، غرب‌زدگی تا سر حد قرتی‌بازی تنزل پیدا می‌کند: کسی که خوراکش خوراک خودش نیست، لباسش لباس خودش نیست، فرنگی‌مآب است، مردی که سوسول است، دائماً به سر و روی خودش می‌رسد و … . در این دیدگاه، آل احمد برای اثبات رشد غرب‌زدگی به افزایش خرید محصولات آرایشی به عنوان مصادیق آن اشاره می‌کند. او ریشه‌های غرب‌زدگی را در تاریخ و در هجوم مغول‌ها، حمله اسکندر و مسلمانان می‌داند و معتقد است حمله اسکندر اولین زمینه‌های اشاعه فرهنگ غربی در کشور را پدید آورد.

عبدالکریمی با بیان اینکه آل احمد نهایتاً ریشه اصلی غرب‌زدگی را در فقدان مدنیت و شهرنشینی می‌داند و معتقد است چون به مدرنیته نرسیدیم، دچار خودباختگی شدیم، افزود: انسان غرب‌زده در نظر جلال، بی‌ریشه است و هویت بومی‌اش در هویت غربی، رنگ باخته است. او راه حل هم ارائه می‌دهد؛ نخست آنکه خودمان باید ماشین تولید کنیم و دیگر اینکه به سنت تاریخی خودمان برگردیم. آل احمد وقتی به سنت مراجعه می‌کند، آن را منبعی برای مبارزه می‌فهمد و می‌خواهد مثلاً با دست گذاشتن روی مفهوم شهادت یا شیخ فضل‌الله نوری، به مبارزه برخیزد. در واقع، سنت برای جلال یک منبع برای مبارزه سیاسی است.

این استاد فلسفه با تأکید بر اینکه «گاهی غرب‌زدگی برای خود جلال هم مشخص نیست»، تأکید کرد: حرف اصلی من این است که تحول غرب‌زدگی از سید احمد فردید تا جلال آل احمد را باید درک کنیم و این به شدت می‌تواند امروز به ما کمک کند. آنچه فردید به منزله غرب زدگی می‌فهمد، یک امر جهانی است. غرب با مدرنیته جهانی شد، لذا برای فردید غربی شدن یعنی متافیزیک شدن. یعنی یک سنت نظری که از سقراط و افلاطون شروع شده و تا دوران کنونی مانند مارکس ادامه دارد. فهم خاصی از جهان که با سنت ما متفاوت است. در این سنت اسطوره‌ها زوده شدن، فاهمه و عقل شأنی پیدا می‌کند که در هیچ سنن تاریخی نبود و عقل معنایی پیدا می‌کند که با معنای خرد در دیگر سنن متفاوت است و امانیسم غلبه دارد و منطق‌پرستی و منطق سالاری برتری دارد. سنن شرقی اصلاً اینطور نیست و روشنفکر ما که درکی از این مطالب ندارد.

او با بیان اینکه امروز به قدری ما درگیر قیل و قال سیاسی هستیم که مسائل اخلاقی و کلی جامعه را فراموش کرده‌ایم، یادآور شد: امروز باید پرچم جلال را بلند کنیم، نه با فهم دوره جلال بلکه با فهم متافیزیکی. جامعه ما یک جانبه‌گرایی دارد و این، کشور را نابود می‌کند. دو قطبی‌ها چشمه خودآگاهی‌ جامعه را کور کرده و اگر این چشمه گشوده نشود، سرنوشت بسیار تلخی در انتظار ماست.

ماجرای چاپ جنجالی‌ترین کتاب جلال 

عسگر نوروزی، پژوهشگر سازمان اسناد و کتابخانه ملی، نیز در بخشی از این نشست، «غرب‌زدگی» آل احمد را از جمله تأثیرگذارترین آثار یک قرن اخیر دانست و با اشاره به ممنوعیت چاپ این کتاب در دوره پهلوی، گفت: پس از اینکه وزارت فرهنگ از انتشار «غرب‌زدگی» خودداری می‌کند، آل احمد آن را در کتاب ماه در سال 1341 منتشر می‌کند که این کار در نهایت منجر به توقیف کتاب ماه می‌شود. پس از آن، آل احمد کتاب غرب‌زدگی را بازنویسی می‌کند و به چاپخانه می‌سپارد. در چاپخانه نیز وقتی کتاب زیر چاپ بود، در اسفند 1343 توقیف می‌شود. آل احمد پس از آن تصمیم می‌گیرد که بخشی از متن کتاب را احتمالاً به صورت میکروفیلم به لندن بفرستد تا آن را در خارج از کشور چاپ کنند. خودش می‌گوید که در زمان حیات نویسنده متن اولیه در تیراژ وسیع چه در داخل و چه در خارج از کشور بارها چاپ شد.

وی ادامه داد: توجه به کتاب «غرب‌زدگی» نه تنها پس از مرگ او کاهش نیافت بلکه در کنار تحولات سیاسی و اجتماعی اقبال به جلال و غرب‌زدگی رشد جهش‌گونه یافت. این کتاب از زمانی که نوشته می‌شود تا زمان درگذشت جلال، جزو کتاب‌های ممنوعه بوده که حاکمیت روی آن حساسیت داشته و به صورت زیر پله‌ای چاپ می‌شد.

نوروزی افزود: انتشار کتاب «غرب‌زدگی» نه تنها موجب شد تا توجهات به سمت آل احمد جلب شود، بلکه به نوعی موجب طرح اندیشه‌هایی از این دست توسط صاحبان فکر شد؛ از دکتر علی شریعتی گرفته تا احسان نراقی در «غربت غرب» و آرای داریوش شایگان.

پیشگویی‌های جلال

هاشم آقاجری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، نیز در بخشی از این نشست با بیان اینکه آل احمد در این کتاب، غرب را بیشتر از منظر اقتصادی و ماشین و تکنولوژی تعریف می‌کند، در حالی که غرب قابل تقلیل به این نیست، گفت: از نظر من، «غرب‌زدگی» را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد. بخش نخست، تاریخی است که خطاهایی در آن وجود دارد که اگر بخواهیم روی آن بحث کنیم، زمان زیادی می‌طلبد. در نظر او در این بخش، که حدود چهار فصل را شامل می‌شود، حمله تیمور توطئه واتیکان است و مشروطیت را حاصل توطئه بریتانیا در رقابت با روسیه برای رسیدن به نفت می‌داند و … .

وی ادامه داد: اما جلال در بخش دوم کتاب که بخش اصلی آن است، پیش‌گویی‌های داهیانه‌ای دارد. به قول خودش، دانشمندان تلاش دارند زلزله را پیشگویی کنند، اما اسبی که در طویله است، بدون اینکه علم این را داشته باشد، احساس می‌کند دارد زلزله می‌آید. جلال هم احساس کرد که دارد زلزله‌ای رخ می‌دهد و سر به بیابان گذاشت. 

به گفته او؛ کتاب «غرب‌زدگی» جلال را امروز باید به عنوان یک اثری مطالعه کنیم که بازنمای یک موقعیت تاریخی ایران در شرایط خاص است. جلال، شریعتی و روشنفکران دیگر محصول دورانی بودند که دست‌پخت استراتژیک سیاست‌های دیکتاتوری وابسته داخلی بود که رو به سوی نوعی مدرنیزاسیوین آمرانه استبدادی پر از تناقض داشت.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

ژاله آموزگار به دانشکده ادبیات بازگشت؛ غافل از بزرگی خود هستیم


به گزارش خبرنگار مهر، ژاله آموزگار پس از سه سال به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بازگشت و دیروز یکشنبه ۲۳ دی در حاشیه جلسه معارفه رئیس جدید دانشکده ادبیات جواد اصغری، و تودیع رئیس قبلی این دانشکده عبدالرضا سیف گفت: پیشتر از این جلسه از پله‌ها بالا رفتم و با دانشجویان عزیزم هم سخن شدم، و هیچ وقت احساس خستگی نکردم.

وی افزود: دانشگاه تهران یک میراث فرهنگی است. فرق دارد با دانشکده‌های متعددی که در همه جا برپا شده و بسیار هم ارزشمند هستند؛ آن روز خدمت آقای حسینی عرض کردم، مؤسسه دهخدا و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از یک مؤسسه فرهنگی بالاترند و میراث فرهنگی هستند. این‌مکان، اولین دانشگاه است، بزرگانی را تربیت کرده که ما توسط آنها در دنیا شناخته می‌شویم.

این‌استاد ادبیات گفت: به عنوان یک استاد دانشکده ادبیات همیشه افتخار کردم. نمی‌خواهم تحقیقات استادان سایر رشته‌ها را بی‌ارزش کنم، ولی به عنوان یک ایرانی می‌توانم بگویم اگر می‌توانیم سرمان را در دنیا بلند کنیم، به‌خاطر زبانمان و ادبیاتمان و تفکرمان، و به فلسفه‌ای که در همین دانشکده توسط استادان درجه یک درس داده شده است. اگر اسمشان را بشمارم همه ما باید تمام قد بلند بشویم. ما فروزان‌فرها داشتیم، کسانی خیلی بالاتر داشتیم، این‌ها هنوز اسم ما را در دنیا بلند می‌کنند. از سیمرغ و عطار همه‌جا سخن می‌گویند و فیلم می‌سازند و شاید غافل باشیم که چه‌قدر از این لحاظ بزرگ هستیم.



منیع: خبرگزاری مهر